دیروز بود که از سرکار امد دنبالم و رفتیم خانه اینده مان برای گرفتن اندازه پرده ها. اقای پرده دوز امده بود و با هم رفتیم داخل ساختمان با آسانسور بالا رفتیم و رسیدیم طبقه مورد نظر.زنگ را زدیم و یکی از پشت در عصبانی گفت چه خبره انفدر زنگ میزنی؟ یه لحظه ترسیدم و گفتم چه مستاجر بد اخلاقی داریم!!! که در همین لحطه در باز شد و صورت بابا را دیدم که داشت با خنده ما را نگاه میکرد .از پشت سرش خانه را دیدم که تخلیه شده بود.واااای خدای بزرگ باورم نمیشد که خانه
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت